مهدیار مهدیار ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات نفسم

مادرانه

سلام به گل پسر عزیزم همدم روزهای تنهاییم روزای بلند تابستون شروع شد و هیچ برنامه ای برای پسرک و خودم نمیتونم بچینم چون شرایطش نیست واقعا و من از تو خونه موندن واقعا خسته میشم گل پسرمم اگه نباشه که هیچی خداروشکر که تورو دارم و صبح به امید خدا وبعد هم به امید پسرکم چشمامو باز میکنم یه وقتایی خیلی دلم پر میشه و میگیره نمیدونم چرا دوست دارم با کسی دردو دل کنم ولی کسیرو پیدا نمیکنم از بیمهری اطرافیان خیلی دلم میگیره و فقط دلم گرمه که خدا همه چیزو میبینه و واگذارشون میکنم به خدای بزرگ من ادم بیخیالی نیستم مسعولیت پذیرم درمورد خیلی چیزا ارزش قاعلم و ناراحت میشم و این اخلاقمو دوست ندارم دوست دارم بیخیال باشم به همه چیز شاد باشم حداقل انرری منفی نداشت...
10 تير 1396

تابستان96

سلام به همه دوستای عزیزم و گل پسرم بهارتموم شده و دو روزه وارد ماه تابستان شدیم ️ ️ ️ وااای که من به شخصه دوران کودکی چقدر انتظار این ماه میکشیدم و دوست داشتم چون مدرسه ها هم تعطیل میشد و تو کوچه ما غروبا بچه ها با هم جمع میشدیم و بازی میکردیم جلو در حیاط تاب میبستیم لی لی بازی میکردیم و خلاصه دور از هیاهو و مشکلاتی که تو زندگی بود شاد بودیم و همین که دیگه تکالیف مدرسه نداشتیم چقدر خوب بود گل پسرم تاج سرم امروز بابا رضا استخر بادیتو برات اوردو کلی پسرکم توش اب بازی کرد فدای گل پسرم که عاشق اب بازیه الانم اومدیم بالا از خستگی خوابیدی خدایا همین که حال پسرم خوب است خنده بر لب دارد برای من کافیست پسرم را به نگاه م...
4 تير 1396
1